جدول جو
جدول جو

معنی ناخن خوش - جستجوی لغت در جدول جو

ناخن خوش
(خُنِ خوَشْ / خُشْ)
ناخن پریان و آن نوعی از صدف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به ناخن پریان شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نان خورش
تصویر نان خورش
چیزی که با نان خورده شود، خورش نان، قاتق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نان خور
تصویر نان خور
کسی که دیگری زندگانی او را اداره می کند، کسی که نان دیگری را می خورد، عیال و اولاد شخص، خورندۀ نان
فرهنگ فارسی عمید
(خُ نِ)
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان قاطع) (آنندراج). آفتاب. (شمس اللغات) :
برنده ناخنۀ چشم شب به ناخن روز
کننده ناخن روز از حناء صبح خضاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خُ خُ)
در تداول، کسی که کوچکترین نفعی برای دیگران بجای نماند. که هیچ خیر از وی به هیچ کس نرسد. که هیچ سود برای حریف باقی نماند و همه را خود برد.
- امثال:
ناخن خشک است. نظیر: آب از دستش نمی چکد. (امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
کسی که کوچکترین نفعی برای دیگران بجای نگذارد آنکه بهیچوجه نفعی بدیگران نرساند ممسک
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که همراه نان خورده شود ازگوشت وماست وپنیروتره وترب وپیازوجزآن: زبازار نان آورد (نان آربادهخدا) نان خورش هم اکنون برفتم چو باد از برش، انواع ترشی که برای ازدیاداشتهاو نیکویی هضم خورند، مطلق خوراک قوت روزانه: ... بهای نانخورش عمله وکارکنان این باروی مدت عمارت بمبلغ ششصد هزار درم رسید. یا نان خورش خانه. سرکه انگوری ادم البیت ادام البیت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نان خورد خورنده نان درخلد چگونه خورد آدم آنجاچو نبود شخص نان خورد (ناصرخسرو)، روزی خواروظیفه خور: نان دهانم بدین کله داری نان خورانم بدان گنهکاری. (نظامی)، افراد عایله ای که تحت تکفل یک تن هستند: من پیرمرد و تن بیمارکه هشت سرنان خوردارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن خشک
تصویر ناخن خشک
((~. خُ))
خسیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نان خورش
تصویر نان خورش
((خُ رِ))
هر چیزی که به عنوان خورش با نان خورده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نان خور
تصویر نان خور
((خُ))
زن و فرزند، کسی که تحت سرپرستی می باشد
فرهنگ فارسی معین
بخیل، خسیس، ممسک، نخور
متضاد: جواد، کریم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اولاد، عیال، وظیفه خور
فرهنگ واژه مترادف متضاد